خصوصیات منحصر به فرد ماه مبارک رمضان

تعداد بازدیدهای این مطلب : بازدید

 خصوصیات منحصر به فرد ماه مبارک رمضان به بیان حضرت آیة الله حاج سید محمد محسن حسینی طهرانی


ماه مبارک رمضان ماهی است که رحمت خداوند بر بندگانش و آن مغفرتش و جنبة فیض عامّش بیش از سایر ماهها برای افراد است و ماهی است که از خصوصیّات این ماه این است که انسان در این ماه چه روزه داشته باشد، صائم باشد یا نباشد، تغییر را در وضع خودش و در کیفیّت خودش ملاحظه می‌کند. یعنی آن حکومت و آن غلبة قوای معنوی روزه بر کلّیة افراد به نحوی است که خواهی نخواهی انسان را متأثّر می‌کند، حالا چه برسد به اینکه خود انسان صائم باشد و از بهترین اقسام صوم هم دارا باشد. چون می‌گویند روزه چند قسم است؛ یک روزه روزة عوام است، آن روزه‌ای است که همین کیفیّتی که در رساله‌های عملیّه است، به همین کیفیّت عمل کند؛ مُفطِرات را انجام ندهد، محرّمات را انجام ندهد و روزة او روزة مقبولی است و در همین حدِّ غذا نخورد، آب نیاشامد، دُخان و دود غلیظ به حلق فرو نبرد، سر زیر آب نکند و امثال ذلک، آن مفطراتی که برای روزه می‌شمارند. این روزه فقط یک نوع اسقاط تکلیف دارد، اسقاط تکلیف ظاهر. امّا ما که یک تکلیف نداریم.

یکی از مسائلی که متأسفانه در فقه امروز مورد دقّت قرار نگرفته اینست که در رساله‌های عملیّه و امثال ذلک فقط از یک بُعد مسائل فقهی و شرعی وجود دارد و همین مسائل حلال و حرام ظاهری و بدون توجّه به مسائل و مراتب مافوق این جریان ظاهر، اینها دیگر توی رساله‌های عملیّه نیست. به عبارت دیگر گویا فقط رساله‌های عملیّه متکفّل تکلیف عوام‌‌اند و از آن تکالیفی که بر عهدة خواصّ است در آنها چیزی وجود ندارد، البتّه طبیعی مطلب هم همین طور است. ولی اگر ما دقّت کنیم می‌بینیم که تکلیف بر حسب مراتب بصیرت و فعلیّت مکلّفین فرق می‌کند؛ تکلیف عوام همین عمل به فرائض و واجباتی است که برای همة ما معلوم و معروف است و نهی از همان محرّمات مانند تهمت، مانند سرقت، مانند شرب خمر و امثال ذلک. این تکلیف، تکلیف ظاهر است. اما برای افرادی که اینها بصیرت بیشتری دارد و مقصد بالایی را می‌طلبند تکلیف تفاوت دارد. برای رسیدن به آن مسائل واجب است که مکلّف به اموری بپردازد که عوام در ارتباط با آنها کاهل و غیر ساعی هستند. همان طوری که در روز قیامت خداوند متعال از تکالیف ظاهری ما حسابرسی می‌کند، همینطور نسبت به رشد فکری و عقلانی ما در انجام آن تکالیف بالاتر حسابرسی می‌کند. می‌گوید: من به تو این عقل را دادم، من به تو این ظرفیت را دادم، چرا از این مواهبی که من به تو دادم، از این مواهب استفاده نکردی؟ و توان خود را فقط در محدودة اتیان به تکالیف عوام قرار دادی؟ او هم دارای تکلیف است. این تکلیف تکلیف ظاهر است. با انجام این روزه انسان از عهدة این تکلیف ظاهر برمی‌آید.

یک روزة دیگر هم داریم می‌گویند روزة خواص؛ آن روزه‌ای است که علاوة بر رعایت این مسائل ظاهر، به مسائل دقیق‌تر و باطنی هم بپردازد؛ زبان خود را از گفتار لَغو حفظ کند. گفتار لغو منظور کذب نیست‌، کذب با لغو دوتاست. آن کذب که اصلاً حرام است، گفتار لغو، گفتار بیخود، کلام غیر مفید؛ آقا بنزین گران شده، شده که شده، این می‌شود لغو، این کذب نیست ولی لغو است. شخص روزه دار نباید بگوید، اگر بگوید به آن روزه‌اش صدمه می‌زند. آقا! من در خیابان می‌رفتم دیدم یک تصادفی شده یک جمعیّت ایستاده بودند و دعوا شده بود؛ حالا شده که شده. آقاّ امروز من دیدم فرض بکنید که فلان چیز اتّفاق افتاده، از این مسائلی که در جلسلات ما همین طوری می‌گذرد و بدون نتیجه و بعد از گذشت یک سال انسان هیچ نتیجه‌ای را بر او مترتّب نمی‌بیند. دروغ نیست، حرام هم نیست ولی لغو است، اثر ندارد مسألة علمی نیست، مسألة معنوی نیست، یک کلام بیخودی است همین طوری انسان برای اتلاف وقت بگوید. خواص این کار را نمی‌کنند. گوش انسان از شنیدن مطالب لغو باید به دور باشد. مطالب حرام که اصلاً جای خود دارد، آن مربوط به خواص نیست، آن مربوط به عوام است باید رعایت کنند. شنیدن موسیقی که آن حرام است نه اینکه مربوط به خواصّ است. شنیدن تهمت و جلوگیری نکردن، آن مربوط به عوام است، آن اصلاً مربوط به خواص نیست. شنیدن غیبت و سکوت کردن این مربوط به عوام است. گوش انسان در ماه رمضان و در صوم، کلام لغو را نباید بشنود. قدم انسان در ماه مبارک رمضان و در هنگام صوم نباید حرکتی بکند که آن حرکت، حرکت لغوی باشد. حرکت انسان باید حرکت منطقی باشد، نمی‌شود لغو باشد و به طور کلّی اعضاء و جوارحی که خداوند متعال این اعضاء و جوارح را برای انجام عمل مفید و عمل منطقی برای انسان قرار داده نباید عمل لغوی از آنها سر بزند؛ این مربوط به خواص است. اگر ما توانستیم در این یک ماه به این مرحله عمل کنیم نتائجش را هم می‌بینیم.

امّا یک مرتبه‌ای هست بالاتر از این، یک مرتبة دیگری هم هست که اصلاً آن را نمی‌گوییم، یعنی می‌بینیم...، حالا بالاجمال میگویم ولیکن باید از خداوند توفیق رسیدن به آن مراحل را قرار بدهیم. آن مرحله‌ای که بالاتر از این است می‌گویند: روزة خاصّ‌الخاصّ. آن چیه؟ آن روزه‌ای است که حتّی خطور لغوی هم برای انسان پیدا نشود، نه اینکه انسان پیدا بشود و بعد او را دفع کند. حضرت عیسی علی نَبیِّنا و آله و علَیه‌السَّلام داشتند با حواریّون از کنار یک خرابه‌ای می‌گذشتند، دودی در آن خرابه بود اینها سرفه کردند و دود آمده بود و استنشاق و اینها را مختل کرده بود. حضرت عیسی به آنها فرمود: ای حواریّون! حضرت موسی در شریعتش دستور داد از زنا پرهیز کنید امّا من به شما می‌گویم خیالش را هم به سر نیاورید چون خیال این عمل زشت مانند نیران و آتشی است که در کناری برافروخته بشود، گرچه سوزندگی او موجب نمی‌شود که انسان آتش بگیرد ولی دودی که از او متصاعد است انسان را متأثّر می‌کند. یک سالک آن لطافتی را که به واسطة عبادت به دست آورده است با یک خیال گناه از دست خواهد داد، آن نورانیّتی که در خود می‌بیند آن نورانیّت را اگر می‌خواهد حفظ کند باید خطور هم نداشته باشد (الذین اتقوا إذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا )«وقتی که شیطان می‌خواهد بیاید متذکّر می‌شوند.» این می‌آید دور می‌زند از یک راهی وارد بشود، هی دور می‌زند که از یک راه وارد بشود. وقتی که اسپرم می‌خواهد وارد اوول بشود بعضی از مقاطع پوستی این اوول که مؤنّث هست جدارش نازک‌تر از بعضی از هسته‌های دیگر است، این اسپرم‌ها می‌آیند خودشان را به این پوسته هی می‌زنند هی نوک می‌زنند تا اینکه یک منفذی پیدا بکنند برای ورود در اوول که انعقاد نطفه بشود. هی می‌گردند دور این تخمک تا اینکه آن راه و آن خصوصیّت را پیدا بکند. این عجیب است واقعاً خداوند متعال چه شعوری داده آن وقت ما همین طوری...، می‌گردند تا یکی از اینها موفّق می‌شود به همان مقطع نازکتر از بقیّه برسد در آنجا داخل می‌شود. به محض اینکه وارد شد فعل و انفعالات دیگر انجام می‌شود و در آنجا ترکیب می‌شود و مسائل دیگر پیش می‌آید. این شیطان وقتی که می‌آید دور انسان مثل این اسپرم‌هایی که دور آن اوول می‌گردند همین طوری دور انسان دور می‌زنند، از کجا بیاید وارد این نفس بشود همین جوری دور می‌زنند. یک جایی را که پیدا بکند می‌آید و زهرش را در آنجا می‌ریزد و وارد می‌شود. لذا تا می‌خواهد یک فکر خلافی در ذهن بیاید فوراً انسان باید آن فکر را دفع کند. اگر بخواهد بیاید و آن فکر بماند دخل انسان آمده. حالا این بیاید و مستقر بشود و این نطفه منعقد بشود، حالا انسان بخواهد آن را دفعش کند، مگر حالا از بین می‌رود. از اوّل مرحوم آقای حدّاد می‌فرمودند که: چی می‌گویند شیطان و این حرفها؟ انسان باید با یک خنجر در کنار قلبش بایستد و تا شیطان می‌آید بزند بر همان سرش که اصلاً نگذارد که... . این مال این است که نفس انسان به یک کیفیّتی است، این نفس، نفس هیولانی است یعنی نفسی است که قابل شکل گیری و قابل قالب گیری است. این تخیّل می‌آید و نفس را قالب می‌دهد، شکل می‌دهد، نباید بگذارید شکل پیدا کند. آن وقت حالا همین تخیّل اگر تخیّّل صحیح و منطقی باشد ـ که البتّه اینها مال مجالس بعد هست نسبت به کیفیّت تأثیر ذِکر که اصلاً چرا به عنوان یک عمل واقعی و حقیقی ما اسمش را می‌نامیم؟ در آنجا کیفیّتی که ذکر تأثیر می‌گذارد در نفس در آنجا عرض می‌کنیم ـ این یک عمل لغو نیست. این تخیّل می‌آید و شکل می‌دهد چون آن چیزی که موجب می‌شود که نفس برگردد عمل ظاهری نیست که یک شخص انجام می‌دهد، این یک عمل خارجی است،‌ عمل خارجی در نفس تأثیر نمی‌گذارد. آن نیّتی که در وراء این عمل خارجی قرار گرفته، آن نیّت نفس را برمی‌گرداند. همان طور که نیّت در خارج نمی‌تواند تأثیر بگذارد، البتّه به یک لحاظ، فعل خارجی است، شما هر چی نیّت ـ فرض بکنید که ـ غذا بکنید، سیر نمی‌شوید، باید غذا میل کنید. همین طور آن چه که موجب تغییر و تبدّل نفس است نیّت و تخیّلاتی است که انسان انجام می‌دهد. اگر آن نیّت و تخیّل، تخیّل صحیح باشد نفس را به تجرّد می‌برد و اگر آن تخیّل و نحوة تصاویر ذهنی تصاویر غلط باشد نفس را به قهقراء و کثرت می‌برد.

حالا روی این حساب روزة خاصّ‌الخاص آن روزه‌ای است که اصلاً به طور کلّی تخیّل خلاف در آنها وجود ندارد بلکه آنچه که در ذهن آنها نقش می‌بندد رضای خداست. آنچه که نقش می‌بندد منوِّر نفس است، آنچه که نقش می‌بندد موجب انبساط نفس می‌شود. این روزه، روزة خاصّ‌الخاص است.

یک روزة دیگر هم داریم که این روزه مخصوص اولیاء است. آن دیگر مربوط به اضطراب سرّ و عدم اضطراب سرّ است که آن دیگر حالا بماند برای بعد. امّا این سه مرحلة روزه‌ای که عرض شد اینها خب بالاخره المَرءُ یَطیُر بِهِمَّتة انسان است و همّت او، انسان است و عِرق او، ‌انسان است و حمیّت او، ‌هر کسی دارای یک حمیّت و دارای... . باید از خداوند متعال بخواهیم که خداوند ما را موّفق کند به این روزه‌ها روزه‌های خاصّ‌الخاص، به اینها و توفیق هم از اوست دیگر، بالاترش هم بود باز عیب ندارد و ما راضی هستیم، اگر بالاترش را هم به ما دادند ما حرفی نداریم، خیلی توقّع بالا داریم. آخر نگاه می‌کنیم می‌بینیم آنجا اوضاع به یک نحو دیگر است، آنجا به ضعف ما نگاه نمی‌کنند، آنجا به عرض می‌شود که بزرگواری خودشان و رحمت خودشان نگاه می‌کنند، حالا که می‌بینیم صاحبخانه این طور است چرا ما بُخل کنیم؟ چرا ما کم بگذاریم؟ بگوییم: خدایا! آن چهارمی‌اش را به ما بده. از خدا که بعید نیست.

یک روایتی داریم خیلی عجیب؛ خداوند متعال می‌فرماید: أَنا عِنْدَ ظنّ عَبْدیَ المؤمن بی «من ارتباطم با بنده‌ام به همان نحو است که بنده با من ارتباط دارد.» اگر بندة من حُسن ظنّ به من دارد من هم با بنده‌ام حسن ظن دارم، حسن رفتار و حسن سلوک دارم. اگر بندة من مرا عاجز می‌داند من هم اصلاً به این اعتنا نمی‌کنم. اگر بندة‌ من، مرا همه چیز می‌داند، مُفیض می‌داند، صاحب رحمت و مغفرت و اینها می‌داند، من هم همین جوری با او سلوک می‌کنم. حالا این، این طوری است دیگر،‌ حالا که این طور شد چرا حالا ما کم بگذاریم؟ می‌گوییم: خدایا! آن چهارمی‌اش را به ما بده. او که می‌دهد، انشاالل‍ه. مرحوم آقا می‌فرمودند: مگر این چیزهایی که ما بدست آوردیم از خانة‌ خاله‌مان بدست آوردیم، آن داده دیگر ـ حالا نسبت به خودشان که نمی‌فرمودند آنچه که بزرگان و اینها ـ آن داده، حالا که آن می‌دهد ما چرا کم بگذاریم؟ صاحبخانه از عطا و لطفش کم نمی‌آورد. اگر تمام دنیا بشوند عارف از اوّل درجه... . حالا یک مثالی بهتون می‌زنم: اگر همة دنیا بشوند مثل پیغمبر از خدا کم می‌شود؟ حالا اگر همة دنیا بشوند کافر، باز از خدا چیزی کم نمی‌شود. به اندازة یک سر سوزن از آن خزانة خرج خدا یک سر سوزن کم نمی‌شود. چرا؟ چون این را دیگر ما طلبه‌ها می‌دانیم دیگر، حقیقة‌الوجود اختصاص به ذات او دارد. خرج بکند تو این کیسه‌اش ریخته، خرج نکند از این کیسه‌اش در نیاورده،‌ هر دو یکی است. شما پول از این کیسه‌تان در بیاورید تو آن کیسه‌تان، تو آن جیبتان بریزید، چیزی بهتون اضافه شده؟ ابداً. پس حالا که این طور هست ما آن مرتبة بالا را می‌خواهیم، آن مرتبه.

خدا رحمت کند مرحوم آقا ـ رضوان الل‍ه علیه ـ ایشان یک عبارتی را داشتند که من این عبارت را در سایر کلمات بزرگان ندیدم. من یک روز به مرحوم آقا عرض کردم: شما در این مطالبی که نسبت به شاگردان و دوستان و اینها دارید، آخر بعضی‌ها صداشون درمی‌آید، حالا مثلاً یک قدری، البتّه به این بیان نگفتم ولی با این عبارت، حالا یک قدری تخفیف بدهید، حالا یک قدری فرض کنید که ملایم‌تر، حالا فرض کنید که راه یک ساعته را شش ساعته، ده ساعته به این کیفیّت. ایشان خوابیده بودند می‌خواستند استراحت کنند، مریض هم بودند، بلند شدند نشستند، گفتند: آسیّد محمّد محسن! من به کمتر از سلمان فارسی برای رفقایم رضا نمی‌دهم. ببینید! حالا سلمان فارسی کی بود؟ اوّل صحابی پیغمبر بود، اوّل صحابی پیغمبر بعد از امیرالمؤمنین سلمان فارسی بود. حالا این مرد خودش کجاست که می‌گوید من به کمتر از سلمان فارسی برای رفقایم رضا نمی‌دهم؟ ما هم دیگه هیچی بستیم، دیدیم فایده ندارد. این آقا این جوری است دیگر، کاریش نمی‌شود کرد. خب ببینید این مظهر رحمت حقّ است، مظهر لطف حقّ است، مظهر عطاء حقّ است. یک همچنین شخصی چه برداشتی دارد؟ چه مسائلی در نیّتش می‌گذرد؟ خب حالا دیگر اینها مطالب... .

منظور این است وقتی قرار بر این باشد ما باید بالاتر را از خدا بخواهیم. مطالبی بود که سابق خدمت رفقا عرض می‌شد و بزرگان هم بر این دستور می‌دادند در خصوص ماه رمضان. یکی از مسائلی که می‌فرمودند: این نمازهای تراویح است که هزار رکعت نماز است در صورت امکان و مناسبت موقعیّت، خواندندش خیلی مؤکّد است و آن طوری که می‌فرمودند به این کیفیّت است از شب اوّل ماه مبارک رمضان ـ در صورت ثبوت رؤیت ـ تا شب بیستم، هشت رکعت نماز بین نافلة مغرب و نافلة عشاء است، از شب بیستم تا شب سیُم، بیست رکعت است. این ده رکعت است آن بیست رکعت است که مجموعاً می‌شود هفتصد رکعت؛ هشت تا بعد از مغرب، دوازده تا بعد از نماز عشاء است، این مال تا شب بیستم است که بیست تا بیست تا می‌شود چهار صد تا و در آن دهة آخر به جای دوازده رکعت بیست و دو رکعت می‌شود که می‌شود سی رکعت، آن هشت رکعت به جای خودش، سیصد تا و چهار صد تا،‌ هفتصد تا و در شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوّم هم هر کدام صد رکعت اضافی است که می‌شود هزار رکعت. این نماز، نمازی است که زمان پیغمبر بوده و خود رسول الل‍ه می‌آمدند در مسجد مدینه، در مسجد این نماز را می‌خواندند دوباره می‌رفتند در منزل برمی‌گشتند آن نافله‌ها را بعد از نماز عشاء که می‌خواندند دوباره در همان مسجد می‌خواندند بعد تشریف می‌بردند به منزلشان. ائمّه علیهم‌السّلام هم این طور که داریم اینها را می‌آمدند و در مسجد می‌خواندند، مسجد مدینه. البتّه ائمّه‌ای که در آن زمانی که در مدینه سکونت داشتند. نماز، نماز مستحّب است البتّه الآن اهل تسنّن اینها را به جماعت می‌خوانند و یکی از بدعتهایی که عمَر لعنة‌الل‍ه علیه قرار داد، همین این بود که نماز تراویح را آمد به جماعت خواند و امیرالمؤمنین علیه‌السّلام وقتی که به خلافت رسیدند آمدند برداشتند امّا مردم قبول نکردند و حضرت هم فرمودند: هر طوری که خودتان می‌دانید. این یک مطلب است.

مطلب دیگر قرائت دعای افتتاح هست در شبهای ماه مبارک رمضان و یا مقداری از دعای ابوحمزة ثمالی، البتّه همة دعای ابوحمزة ثمالی لازم نیست بلکه یک مقداری از آنها، چون صِرف خواندن دعا هم نفس او خیلی مطلوب نیست، تأمّل در مضامین بسیار اهمیّت دارد و بهتر است که انسان آنها را با تأمّل و اینها بخواند و مطلب دیگر که بسیار مهمّ است قرائت یک دوره حدّاقلّ قرآن کریم است و اهداء ثوابش به پیغمبر اکرم و این در طول روز بهتر است خوانده بشود یعنی هنگامی که انسان روزه‌دار است و در عصر مناسبتش بیشتر از سایر موارد هست، غیر از آن بین‌الطّلوعین که به جای خودش است، این در روزه وارد شده، حدّاقلّ یک دور است و از ادعیّة ماه مبارک رمضان و اینها هم که به آن مقداری که میسور هست و خیلی مناسب است. خلاصه ماهی است که خداوند سفره‌اش را پهن کرده، گفت:

گـــر گــدا کــاهــل بــود

 

تـقـصـیـر صاحبخانه چیست؟

پیغمبر اکرم راجع به خصوصیّت این ماه می‌فرمایند: فإنّ الشّقَّی مَنْ حَرُمَ رِضوانَ الل‍ه فی هَذا الشّهر العظیم «شقی به آن کسی گفته می‌شود که ماه رمضان بر او بگذرد و این از رضوان و رحمت خدا محروم باشد.» یعنی ببینید مسأله چقدر مهم است که نیاز نیست انسان تلاش کند، نیازی به تلاش در این ماه نیست، همین قدر که ماه رمضان بر او بگذرد و این چکار باید انجام بدهد که نتواند. یک روایتی است از امام سجّاد علیه‌السّلام، در مکّه بودند شخصی می‌آید خدمت حضرت و عرض می‌کند: الآن دیدم که حسن بصری نشسته بود و عدّه‌ای به دور او بودند و او داشت می‌گفت: تعجّب نیست از کسی که به دوزخ و به جهنّم می‌رود، تعجّب از کسی است که در این دنیا جوری عملش را انجام می‌دهد که در آخرت مستحقّ بهشت است. امام سجّاد علیه‌السّلام می‌فرمایند: من این طور نمی‌گویم، من خلاف این را می‌گویم، من می‌گویم: تعجّب نیست از کسی که به بهشت می‌رود، تعجّب از کسی است که با این رحمت واسعة پروردگار خودش را مستحقّ عذاب می‌کند. باید از این تعجّب کرد. کلام امام است دیگر و خلاصه در این ماه از هر جهت و از هر قسم ریخته برای انسان خلاصه باید بگیریم و عرض می‌شود که برای طول سالمان خرج کنیم. خلاصه این ماه، ماهی است که، بقول این تجّار بعضی وقتها یک موارد پیدا می‌شود که به اصطلاح یک معامله خیلی خوب و یک تجارت خیلی خوب می‌گویند: موقعیّت را نباید از دست داد الآن را خلاصه باید داشت تا اینکه بعداً هم اگر کوتاهی کردیم داشته باشیم. ماه رمضان خلاصه ماه تجارت است اگر انسان در این ماه بگیرد، حسابی اگر بگیرد، می‌تواند در بقیّة ایّام خرج کند، گرچه نمی‌گذارد آنچه که گرفته آرام باشد، همچنین خیال نکنید راحت حالا دیگر ماه رمضان تمام...، اگر در ماه رمضان فرض کنیم که فیض و توفیق خداوند نصیب انسان بشود انشاالل‍ه این توفیق ادامه پیدا خواهد کرد، ولی در هر صورت موقع، موقع بسیار مغتنمی است و آنقدر این مسأله مهم است که ما می‌بینیم که مثل مرحوم آقای حدّادی ـ رضوان الل‍ه علیه ـ با آن درجات و با آن مسائل چه قضایایی را در این ماه برای ایشان منکشف می‌شد و به چه مطالبی می‌رسیدند که بعد از ماه به عنوان شکرانة این پذیرایی و این ضیافةاللهی که خداوند بندگانش را ضیافت کرده به شکرانة این، زیارت دوره انجام می‌دادند؛ از نجف شروع می‌کردند و بعد امامزاده‌ها می‌رفتند و ائمّه و اینها‌ می‌رفتند این چه بوده قضیه؟ یعنی این عمل اولیاء این یک مسألة عادی که نیست: حالا تعارفاتی است، حالا برویم فرض کنید یک زیارت امیرالمؤمنین حالا تشّکر کنیم؛ این چه موهبتی نصیب آنها می‌شد در این ماه که به عنوان تشکّر از حضرات معصومین به زیارت آنها از باب شکرگذاری و اینها می‌رفتند؟ همینقدر ما می‌دانیم که خبری هست، اینطور نیست که خودمان را بخواهیم گول بزنیم:

گفت کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست

 

 

اینقدر هست که بانگ جرسی می‌آید




ما همینقدر می‌دانیم که بانگ جرسی می‌آید، حالا دنبال این بانگ جرس را بگیریم، انشاالل‍ه به منزل محبوب هم می‌رسیم. آنهایی که رفتند و رسیدند آنها گفتند که آقا هست، شما خاطرتان جمع باشد، هست، از یقین هم بالاتر است منتهی ما آنقدر دیگر در غفلات و این مسائل دیگر گرفتار هستیم و اینها را به شوخی و مزاح و اینها حمل می‌کنیم ولی نه اینها مسلّم است هست.

انشاالل‍ه از خداوند توفیق تشرّف به ضیافت الل‍ه را در این ماه از خدا می‌خواهیم که سفره‌مان را هر چه پربارتر و دستانمان را از فیوضات خودش هر چه پُرتر و تمام افعال ما را و کردار ما را و نفوس ما را و سرّ و سویدای ما را همان قرار دهد که بزرگان و اولیاء خود را آنچنان قرار داده است.

 

 

اللهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد

منبع: پرتال متقین